سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش دو گونه است : دانش در دل که دانشی سودمند است و دانش بر زبان که حجّت خدا بر بندگانش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
از موج تا اوج
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 24074
بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
........... درباره خودم ...........
از موج تا اوج
آریایی

........... لوگوی خودم ...........
از موج تا اوج
............. بایگانی.............
سرگذشت گفت
پائولو کویئلو
عکس
دل نوشته
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387

........... دوستان من ...........
چشمهای وجودم
خدایا در کلبه دلم تکی

............. اشتراک.............
  ........... طراح قالب...........


  • اطمینان

  • نویسنده : آریایی:: 87/6/26:: 1:31 عصر

     

     

                    خنده

    یه مرد 65 ساله میره برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:
    هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر 25 ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه
    !نظرت چیه دکتر؟
    دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب  بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه

    اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده.. یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه !!!و میفته روی زمین!
    پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتما یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!!!
    دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا منظور منم همین بود

    نتیجه اخلاقی: هیچوقت در مورد چیزی که مطمئن نیستی نتیجه کار خودته ادعا نداشته باش

          


    نظرات شما ()

  • ریاست - جک

  • نویسنده : آریایی:: 87/6/11:: 11:40 صبح

    برای تعیین رئیس، اعضاء بدن گرد آمدند
    مغز بگفت که مراست این مقام که همه دستورات از من است
    سلسله اعصاب شایستگی ریاست، از آن خود خواند
    که منم پیام رسان به شما ، که بی من پیامی نیاید
    ریه بانگ بر آورد:
    هوا، که رساند؟ ... من، بی هوا دمی نمانید، پس ریاست مراست
    و هر عضوی به نحوی مدعی
     
    تا به آخر که سوراخ مقعد دعوی ریاست کرد
    اعضاء بنای خنده و تمسخرنهادند و مقعد برفت و شش روز بسته ماند
    اختلال در کار اعضاء پدیدار گشت
    روز هفتم، زین انسداد جان ها به لب رسید و سوراخ مقعد با اتفاق آراء به
    ریاست رسید!! .

     


    نظرات شما ()

  • jojo

  • نویسنده : آریایی:: 87/4/29:: 10:11 صبح

    این پست به افتخار برادرمه آخه عاشق جوجو

                                           

                                            

                                            

                                Jojo Framed Art Print

                                                           

                    


    نظرات شما ()

  • حرف تنهایی

  • نویسنده : آریایی:: 87/4/12:: 12:0 عصر

    باز یه اشتباه تکراری

    احمق چرا آدم نمیشی؟ چرا نمیفهمی؟چرا با دست خودت خودتو عذاب میدی؟

    اما حرکت امروزت خوب بود؛میشه بهت امیدوار بود.همین طور ادامه بده ، اول تلفن هاتو کم کن بعد کلا رابطه رو تمام کن

    صد بار بیشتر بهت گفتم تو رابطه ای که ارامش نیست یعنی باید کاتش کرد یعنی همه رابطه مشکل داره

    امیدوارم اینبار دیگه درس گرفته باشی

    آقای (ع) حرف جالبی زد امروز ، فکر کنم خدا اول صبح اونو تو مسیرت قرار داد تا از طریق اون باهات حرف بزنه

    گفت انسان خردمند با مواجه شدن با کسی زود مرزبندی میکنه؛چون میدونه میخواد تو چه مسیری حرکت کنه چون راه کمال رو میفهمه واسه همین برای هر رابطه فیلتر میسازه نه اینکه آدم محدود یا غیر انعطاف پذیری باشه

    یه حرف دیگه ای که زد این بود که عالم پر است از سخن و گفتگو.باید ببینی چه چیزی رو میخوای دریافت کنی

    همچنین عالم هوشمند است و آدمهایی که با اون سروکار دارن هم هوشمندند باید از عالم چیزهای خوب دریافت کرد و چیزهای خوب رو هم منتشر کرد

    یه جور بده بستون

    خواهش میکنم عزیزم بیشتر به خودت مسلط باش به حرف دلت گوش کن خیلی وقتها عقل نمیتونه کمکت کنه

    مشکل تو دقیقا اینه خیلی عقلایی جلو میری ؛باید 50؛50 بود

    حالا مثل یه دختر خوب به چیزهای خوب فکر کن و تو رو خدا اشتباهاتت رو تکرار نکن خودتو داغون میکنی ها 


    نظرات شما ()

  • حرف دل

  • نویسنده : آریایی:: 87/4/8:: 11:21 صبح

    میدونم منو میفهمی

    آخه تو منو آفریدی و از زیر و بمه من خبر داری

    میدونی چه وقتی چه حسی دارم

    هم غمم رو می فهمی هم شادیمو

    اما بعضی وقتها خیلی تنهام میذاری طوری که اسیر تن ها میشم و بعد پشیمون میشم اما قربونت برم منم آدمم و امیالی دارم و میدونی کنار اومدن باشون سخته

    اصلا نمیخوام کارامو توجیه کنم میدونم باید قوی بود و میشه تا بی نهایت قوی بود اما قبول کن خیلی وقتها خیلی نا ممکن میشه

    دنبال آرامش خیلی جاها رفتم

    خیلی کارها کردم

    خیلی راهها رو تجربه کردم

    نمیگم بی تاثیر بوده

    اما اونجور نبوده که خواستم

    میدونم باید بیشتر تلاش کنم و میکنم

    فقط حواست بهم باشه

    خیلی وقتها تو دام خواسته هام میوفتم

    هرچند هر بار نجاتم میدی

    اما تکرارش عذابم میده

    راستی !

    بخاطر خوابهای رویایی که واسم میفرستی ممنون

    خیلی وقتها منجیم میشن و باعث میشه تا چند روز تو حالت خلسه زیبایی غرق باشم

    یادته اون موقع ها چقدر تو تخیلاتم زندگی میکردم؟

    اصلا یه آدم دیگه بودم

    واسه فرار از واقعیت هیچ پناهی مامن تر از خیال نبود مگر نه هر نفس در گرداب حقیقت میمردم

    باز به مرام تخیل

    و ای ول داره این خیالی که آفریدیش

    نمیخوام دیگه تو رویا زندگی کنم

    میخوام رویارو تو واقعیت بیارم

    اون دوران گذشته و گذشته فقط خاطره است

    الان میخوام زندگی کنم

    یه واقعیت رویایی رو میخوام بیافرینم

    میتونم رو کمکت حساب کنم؟ 


    نظرات شما ()

       1   2      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ