چند روزه حالم خیلی خوبه
وقتی بعد از چند روز این وبلاگم رو باز کردم بازهم دوست خوبم راضیه واسم پیغام گذاشته بود
شاید مسخره باشه اما امروز که به «م» زنگ زدم بهش گفتم کاش بیشتر پیشم میموند و چند تا بدی ازش میدیدم تا از چشمام بیافته
احساس میکنم با علاقه ای که در من بوجود اومد که به جرات میگم بالاخره تا حدودی طعم عاشق شدن رو چشیدم دوباره میتونم دست به قلم ببرم، میدونم هیچ وقت مال هم نخواهیم بود اما باز همینش هم غنیمته
شاید اغراق میکنم اما میتونم مثل جبران خلیل که نامه های عاشقانه نوشت من هم بنویسم اما با این تفاوت که شاید هرگز اونیکه بهانه این نامه ها بوده هیچ وقت نفهمه و نامه های خودشو هیچ وقت نخونه
امیدوارم هرجا که باشه شاد باشه
امیدوارم همه آدم ها شاد و خوشحال باشن