میدونم منو میفهمی
آخه تو منو آفریدی و از زیر و بمه من خبر داری
میدونی چه وقتی چه حسی دارم
هم غمم رو می فهمی هم شادیمو
اما بعضی وقتها خیلی تنهام میذاری طوری که اسیر تن ها میشم و بعد پشیمون میشم اما قربونت برم منم آدمم و امیالی دارم و میدونی کنار اومدن باشون سخته
اصلا نمیخوام کارامو توجیه کنم میدونم باید قوی بود و میشه تا بی نهایت قوی بود اما قبول کن خیلی وقتها خیلی نا ممکن میشه
دنبال آرامش خیلی جاها رفتم
خیلی کارها کردم
خیلی راهها رو تجربه کردم
نمیگم بی تاثیر بوده
اما اونجور نبوده که خواستم
میدونم باید بیشتر تلاش کنم و میکنم
فقط حواست بهم باشه
خیلی وقتها تو دام خواسته هام میوفتم
هرچند هر بار نجاتم میدی
اما تکرارش عذابم میده
راستی !
بخاطر خوابهای رویایی که واسم میفرستی ممنون
خیلی وقتها منجیم میشن و باعث میشه تا چند روز تو حالت خلسه زیبایی غرق باشم
یادته اون موقع ها چقدر تو تخیلاتم زندگی میکردم؟
اصلا یه آدم دیگه بودم
واسه فرار از واقعیت هیچ پناهی مامن تر از خیال نبود مگر نه هر نفس در گرداب حقیقت میمردم
باز به مرام تخیل
و ای ول داره این خیالی که آفریدیش
نمیخوام دیگه تو رویا زندگی کنم
میخوام رویارو تو واقعیت بیارم
اون دوران گذشته و گذشته فقط خاطره است
الان میخوام زندگی کنم
یه واقعیت رویایی رو میخوام بیافرینم
میتونم رو کمکت حساب کنم؟